هسته مرکزی لوگوتراپی را میتوان در این جمله خلاصه کرد: «اگر زندگی کردن رنج بردن است، ناگزیر برای زنده ماندن نیز باید معنایی در رنج بردن یافت». با مطالعه این کتاب درخواهید یافت که در پس هر رنجی، معنا و مفهومی ارزشمند نهفته است؛ مفهومی که به شما ثابت میکند هیچ رنجی بیهوده نیست؛ حتی اگر به قیمت قربانی شدن صدها هزار نفر و تولد یک مفهوم جدید برای بشریت باشد.
هرکسی که چند برگی از تاریخ سیطره آلمان نازی را خوانده باشد، بیشک با واژهای به نام اردوگاه کار اجباری آشناست؛ ماتمکده و شکنجهگاهی که برای اقلیتهایی چون یهودیان، کولیها، مخالفان داخلی رژیم نازی و کمونیستها طراحی شده بود. اما در بیرون اردوگاهها هم وضعیت خوبی حاکم نبود. بیایید یکی از تاثیربرانگیزترین سکانسهای فیلم «پیانیست» (The Pianist)، به کارگردانی رومن پولانسکی را با یکدیگر مرور کنیم.
در بخشی از این سکانس، سربازهای آلمانی به داخل خانه یکی از شهروندان یهودی میروند و از همه آنها که دور میز شام نشستهاند، میخواهند که از جای خود بلند شوند. در میان افراد خانواده، پیرمردی را میبینیم که روی صندلی چرخدار خود نشسته است و توان بلند شدن ندارد. افسر نازی با صدای بلند از او میخواهد که بلند شود؛ اما پیرمرد قادر به انجام این کار نیست. در همین حین ماموران در میان چشمان بُهتزده پیرمرد و اعضای خانوادهاش، او را با صندلی چرخدارش، از تراس خانه به بیرون پرت میکنند.
اما زندانیان اردوگاهها هم هر روز با چنین صحنههای دلخراشی روبهرو میشدند. در میان شرایط سخت و جانفرسایی که زندانیان این اردوگاههای مخوف تجربه میکردند، یافتن واژهای به نام معنا و امید همچون قطرهای آب در صحرایی سوزان، نایاب بود. اما معنا و مفهوم هستی همچون گیاه پیچکی که بیمحابا خود را بالا میکشد، در نهایت راه خود را از میان سیل آدمیان مییابد، همچون جرقهای تابناک در ذهن بشر میدرخشد و به غایت خود میرسد.
این جرقه کوچک از مفهوم هستی بنا بود آرام آرام در گوشهای «ویکتور فرانکل» (Viktor Frankl) نجوا کند؛ نجوایی که او و بقیه زندانیان را به جای وسوسه خودکشی، به جستجوی معنای زندگی بکشاند. انسان در جستجوی معنا روایت تجربه یک نجات یافته از اردوگاه کار اجباری است؛ بیشک هیچ کس جز خود ویکتور فرانکل نمیتوانست روایتگر درد و رنجی که او و دیگر زندانیان تجربه کردند، باشد.
دکتر فرانکل، روان پزشک و نویسندهای بود که واژه لوگوتراپی را برای اولین بار ابداع کرد. خلاصه این کتاب داستان فراز و نشیب دکتر فرانکل در جستجوی معنای زندگیست؛ فراز و نشیبی که او را به تئوری جدیدی رهنمون کرد؛ مفهومی به نام لوگوتراپی (Logotherapy) یا معنا درمانی که در میان خیل عظیم درد و رنج، او را به معنای زندگی رهنمون ساخت.
هسته مرکزی لوگوتراپی را میتوان در این جمله خلاصه کرد: «اگر زندگی کردن رنج بردن است، ناگزیر برای زنده ماندن نیز باید معنایی در رنج بردن یافت».
با مطالعه این کتاب درخواهید یافت که در پس هر رنجی، معنا و مفهومی ارزشمند نهفته است؛ مفهومی که به شما ثابت میکند هیچ رنجی بیهوده نیست؛ حتی اگر به قیمت قربانی شدن صدها هزار نفر و تولد یک مفهوم جدید برای بشریت باشد.
ایجاد دیدگاه جدید